کد مطلب:259443 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

سامرا و دوراندیشی میرزای بزرگ
سامرا با تشكیل حوزه علمیه تأسیس مدرسه دینیه و قرار گرفتن حضرت آیت الله العظمی میرزای شیرازی در رأس آن رونق گرفته و سیل شیفتگان علوم اهل بیت علیهم السلام رهسپار سامرا شدند.

حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمد شیرازی قدس سره نقل فرمودند:

یكی از طالبان علم در آن زمان به سامرا مشرف شده بودند، تاجرزاده ای بود كه بعد از تكمیل درس خود، داماد ناصرالدین شاه شد، او در ایام تحصیل خود روزگاران سختی را در سامرا به سر می برد، زیرا از یك طرف سختی درس های حوزه و از طرفی فشار زندگی و فقر مادی در اثر كمی حقوق طلبه گی و از طرف دیگر ناآشنائی او به این گونه فشارها و سختی ها همه با هم دست داده و او را سخت به اوضاع ناهموار طلبه گی آشفته و ناراحت كرده بود. انتقاد و سرزنش او از حد تعادل عبور كرده و تجاوز نموده بود، به طوری كه وكلای مالی حضرت آیت الله العظمی میرزای شیرازی از دست او و انتقادات زننده او خسته شده بودند و گزارش آن را مرتب خدمت ایشان برده و از ایشان مصرانه تقاضا می كردند كه حقوق او را قطع نموده و او را مورد خشم و غضب خود قرار دهند.

معظم له در جواب آنان را به مدارا و حوصله با او توصیه و سفارش نموده و از قطع حقوق او اكیدا برحذر می داشتند. خود معظم له نیز با او به مهربانی و احترام برخورد می كردند و سعی در فروكش آشفتگی و ناراحتی او داشتند.

این آقای تاجرزاده با اتمام درس های متعارف حوزه و مفتخر شدن به لباس اهل علم و روحانیت از سامرا به دیار خود تهران برمی گردد و در اثر موقعیت اجتماعی او، دختری از ناصرالدین شاه خواستگاری كرده و داماد ناصرالدین شاه می شود.

زمان سپری می گردد و قصه ی تنباكو پیش می آید و تحریم استعمال تنباكو از سامرا توسط آیت الله العظمی میرزای شیرازی اعلام می گردد.

ناصرالدین شاه كه می بیند ممكن است این فتوا به ضرر منافع متصوره خود واقع



[ صفحه 308]



شود موقف مضاد در مقابل آن گرفته و سعی در خنثی كردن اثر فتوا و كم رنگ كردن آن می كند.

در این راستا توسط داماد خود خواستار تشكیل مجلسی می شود كه همه علما فقها و مراجع تهران در آن شركت داشته باشند. مجلسی تشكیل می گردد و همه علمای فقها و مراجع تهران دور هم جمع بودند كه ناصرالدین شاه وارد می شود. بعد از سلام و تعارف وقتی مجلس آرام و مستقر و آراسته شد، ناصرالدین شاه با طرح یك سؤال همه علمای حاضر در مجلس را به چالش می گیرد.

او با رو آوردن به حاضرین و با زیركی خاص خود می گوید: آیا این چنین روایتی از پیامبر اكرم نقل شده كه حضرت فرمودند:

«حلال محمد صلی الله علیه و اله حلال الی یوم القیامة و حرام محمد صلی الله علیه و اله حرام الی یوم القیامة».

صحیح است یا نه.

وقتی سؤال را جواب مثبت آمد، او اضافه كرد و با صراحت و وقاحت تمام گفت: بنابراین، میرزا محمد حسن شیرازی با فتوای تحریم خود در سامرا مقابل فرمایش پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله چه می خواهد بگوید؟

حاضرین در مجلس همه در خاموشی فرو رفته و منتظر ماندند كه صاحب مجلس و صاحب خانه كه داماد ناصرالدین شاه بوده و آنان همه میهمان او هستند چه جواب و پاسخی را به شاه می دهد، زیرا او به علاوه این كه صاحب خانه است میزبان مجلس و داماد روحانی ناصرالدین شاه نیز می باشد و جواب را باید او شروع كند.

پس از لحظاتی سنگین از سكوت و خاموشی، داماد روحانی ناصرالدین شاه خاموشی را شكست و رشته سخنی را در حالی كه به پدر زن خود ناصرالدین شاه را با سخنان خود نشانه رفت و گفت: اعلا حضرتا! ما كه می بینی خاموشیم و بیان موقف ننمودیم به جهت این است كه از جناب عالی توقع داریم به عنوان یك شاه مسلمان و پیرو مرجع تقلید موقف موافق و مناسب خود را نسبت به فتوای تحریم بیان و اعلام نمایید و چنانچه خواسته باشید با آن مخالفت كرده و موقف مضاد و



[ صفحه 309]



غیر مناسب داشته باشید، اولین افرادی كه به جنگ و ستیز با شما می آید ما هستیم.

ناصرالدین شاه كه أبدا این توقع را نداشت كه از داماد روحانی وی این گونه جواب بشنود با ناراحتی تمام و زمزمه زیر لب كه تو را كمك خواستیم ولی دشمن ما درآمدی مجلس را ترك گفته و از خانه داماد روحانی خود شكست خورده و مأیوسانه خارج گشت.

روحانی تاجرزاده كه زمانی منتقد سرسخت میرزای شیرازی بود و در اثر خوش رفتاری میرزا با او شیفته او شده بود با موقف شجاعانه خود در مقابل نقشه تفرقه افكنی شاه از حصول یك شكایت عمیق در وحدت كلمه مسلمانان جلوگیری كرده و سبب شده كه فتوای تحریم به خوبی جای خود را در بین مردم مسلمان ایران باز كند و سرتاسر كشور بزرگ ایران پیاده گردد.

در آن سال كشاورزان تنباكو، محصولات خود را سوزاندند، تاجران تنباكو، تغییر شغل دادند و دیگر مردم از استفاده تنباكو به كلی دست كشیده و آن را رها كردند.

نتیجه این وحدت همدلی و ایستادگی مقابل دسیسه تفرقه افكنی شاه این بود كه وضعیت منجر به شكست كمپانی های انگلیسی و سقوط آنها و پاشیدن پیمان استعماری تنباكو و رهایی ایران شد.

یكی از علمای حاضر در آن مجلس كذایی ماجرای آن مجلس و موقف شجاعانه روحانی تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را به تفصیل در نامه ای برای آیت الله العظمی میرزای شیرازی گزارش كرده و به سامرا می فرستد. وقتی نامه به دست معظم له می رسد و از كل ماجرا مطلع می گردد، ایشان، آقایان وكلای عالی خود را طلبیده و ماجرا را به عنوان یك شخص رمزی و بدون این كه نام روحانی تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را ببرد، برای آنان تشریح می كنند.

از شنیدن ماجرا آقایان همه شگفت زده می شوند و از موقف شجاعانه و مخلصانه جواب دهنده به شاه تقدیر و تمجید كرده و او را مستحق ستایش و تشكر می دانند.

آن گاه معظم له به آقایان رو كرده می گوید: می دانید جواب دهنده و صاحب موقف شجاعانه در این ماجرا كیست؟



[ صفحه 310]



آقایان می گویند: بفرمایید كیست؟ معظم له در جواب دست می برند و نامه ارسالی را در آورده تقدیم آنان كرده و می فرمایند: خودتان نامه را بخوانید و ببینید صاحب جواب كیست.

آقایان نامه را گشوده و با اشتیاق و شتاب آن را مطالعه می نمایند. وقتی متوجه می شوند كه جواب دهنده به شاه همان روحانی منتقد به میرزا شیرازی بوده - یعنی روحانی تاجرزاده و داماد شاه - بسیار تعجب می كنند و به دوراندیشی میرزای شیرازی اعتراف و اذعان می نمایند.